ویژگیهای جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی مهاجران خارجی
دسته بندی | علوم اجتماعی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 37 کیلو بایت |
تعداد صفحات | 33 |
ویژگیهای جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی مهاجران خارجی
با تأکید بر «مهاجران افغانی در ایران»
چکیده
سالیان درازی است که مهاجران خارجی، بویژه مهاجران افغانی، در جای جای کشورمان سکونت دارند. هیچ استانی نیست که ساکنان آن با این مهاجران برخورد نداشته باشند و میان آنها مراوداتی صورت نگیرد، این روابط در بعضی جنبه ها آن چنان عمیق بوده که حتی در صورت بازگشت مهاجران به کشورشان، باز هم تا سالیان دراز اثراتی که از خود بجای گذاشته اند از بین نخواهد رفت. از جمله ارتباطات عمیق ایجاد شده، می توان به ازدواج تعدادی از ایرانیان ( بویژه زنان ایرانی) با مهاجران اشاره نمود. بنابراین مسئله مهاجران خارجی مانند مسائل مهم دیگری که کشورمان با آن مواجه است از اهمیت خاصی برخوردار است که بایستی به این موضوع ومسائل آنان نیز، موشکافانه و دقیق پرداخته شود.
هدف اصلی این نوشتار بررسی « ویژگیهای جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی مهاجران خارجی با تاکید بر مهاجران افغانی در ایران » می باشد تا بدین وسیله نسبت به این خیل عظیم از مهاجران خارجی شناخت پیدا نموده و تا حد امکان بتوان، به جنبه های مختلف تاثیر حضور آنان دست یافت.
این مقاله با استفاده از اطلاعات اداره کل امور اتباع و مهاجران خارجی وزارت کشور که در طرح شناسایی سال 1380 جمع آوری نموده، تهیه شده است.
واژگان کلیدی
مهاجران افغانی، بعد خانوار مهاجران خارجی، نوع مذهب مهاجران خارجی، نوع قومیت مهاجران خارجی
مقدمه
افغانستان، کشوری که سالها عرصه رقابت قدرتهای مختلف بوده است به دنبال دخالتهای جهانی و تحت تأثیر اوضاع داخلی این کشور، پدیده مهاجرت مردم به خارج از کشور بصورت بسیار حادّی رخ داد.
از سال1352به بعد به دنبال کودتای سردار محمد داوود علیه ظاهرشاه و متعاقب آن کودتای نورمحمدترکی رهبر حزب خلق علیه داوود در سال1357، ایران یکی از کشورهای پذیرای مهاجران افغانی گردید. این مهاجران، بسرعت وارد ایران شده ودر مناطق مختلف روستایی وشهری سکونت گزیده وبا جمعیت ایرانی در این مناطق مراودات گوناگون اقتصادی برقرار نمودند.
در ابتدا تصور می شد که دوران اقامت آنان در ایران کوتاه باشد، لیکن به جهت استمرار نابسامانیهای سیاسی و رکود و توقف رشد اقتصادی در آن کشور، مهاجران در ایران ماندگار شدند وطولانی شدن مدت اقامت آنان موجب گستردگی مراودات بین مهاجران وجمعیت ایرانی گردید.
تعداد مهاجرین افغانی در بعضی سالها به بیش از 8/2 میلیون نفر رسید (نظری تاج آبادی، 1369، ص164). علیرغم این وضع، سرشماریهای کشور نه تنها بخش اندکی از آنان را مورد سرشماری قرار داد، بلکه حتی برای این افراد نیز ویژگیهای جمعیتی، اقتصادی واجتماعی را منتشر ننمود. از اینرو شناخت خصوصیات جمعیتی و ویژگیهای اقتصادی و اجتماعی آنان و به همان ترتیب تعلّقات قومی، مذهبی و سیاسی آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار شده است.
این مقاله می خواهد با توجه به اطّلاعات جمع آوری شده، درسال 1380، تا آنجا که مقدور است ویژگیهای فوق را مورد بحث وبررسی قرار دهد و اطّلاعات نسبتاً جامعی درباره آنها بدست آورد.
ضرورت واهمیت موضوع
سالیان درازی است که مهاجران افغانی در ایران اقامت دارند و درطول این سالیان با جمعیت بومی مراودات زیادی داشته اند و بر ابعاد مختلف جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی مناطق مختلـف کشورمان بی تأثیر نبوده اند. علیرغم این حجم عظیم از مهاجرین و پیامدهایی که بدنبالداشته اند، متأسفانه آن طور که شایسته است تحقیقات و بررسیهایی در جهت شناخت آنها از جانب دست اندرکاران وبویژه جمعیت شناسان صورت نگرفته است.
در این میان دست اندرکاران و مسئولان امر، به مسئله مهاجرت افغانیها به عنوان یک موضوع گذرا نگریسته اند، حال آنکه بایستی تحقیقات وسیعی برای روشن شدن سئوالات وابهاماتی از قبیل چگونگی روابط اقتصادی، اجتماعی وحتّی روابط فامیلی با جمعیت بومی صورت گیرد، زیرا به چند دلیل پدیده مهاجرت افغانیها موضوعی شایان بررسی و تحقیق است نه یک مسأله جنبی وگذرا:
اولاً: کشور ایران بر حسب وظیفه اسلامی نسبت به پذیرش مهاجرین با خوشروئی اقدام نموده وبنا به مقتضیات زمانی، این همکاری را ادامه خواهد داد. پس مقطع زمانی معین برای خاتمه موضوع مهاجرت قابل پیش بینی نیست.
ثانیا : دارا بـودن بیـش از900 کیلومتـر مـرز مشتـرک بــا کشـور افغانستان (علی آبادی، 1375ص3) ایجاب می کند نسبت به هر اتفاقی که در مرزهای مشترک دو کشور واقع می شود بی تفاوت نباشیم.
ثالثا: تنظیم روابط صحیح ومنطقی و وجهه نظر واقع بینانه بین مهاجرین و بومیان اقتضا می کند با انجام تحقیق علمی، مرز واقعیات و تصورات روشن شود و قضاوتهای صحیح جایگزین پیشداوریها گردد.
بنابراین با بررسی این موضوع می توان نسبت به این جمعیت مهاجر شناخت پیدا کرد و برنامه ریزیهای دقیق و موشکافانه ای را تدوین و ارائه نمود.
وضعیت طبقه کارگر
دسته بندی | علوم اجتماعی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 12 کیلو بایت |
تعداد صفحات | 10 |
با گذشت نزدیک به یک و نیم قرن از ظهور طبقهی کارگر به عنوان طبقهای که توانست اولین حکومت خود را در پاریس در سال 1871 تشکیل دهد، در شرایطی هستیم که نه تنها وضعیت کارگران بهتر نشده است، بلکه با پیشرفت تکنولوژی و گسترش آن، بار سنگین جامعهی طبقاتی بر دوش کارگران و مزدبگیران روز به روز بیشتر میشود. امروزه شاهد آن هستیم که هر روز عرصه بر نیروی کار تنگتر شده و فشار بر آن افزایش مییابد.
دستاوردهای کارگران و مزدبگیران در انتهای قرن نوزده و ابتدای قرن بیستم به دنبال مبارزات وسیع آنان افزایش یافت، به خصوص پس از جنگ جهانی دوم، به خاطر شرایط به وجود آمدهی بعد از جنگ، فشار بر کارگران و مزدبگیران تا حدی تخفیف یافت و نظام سرمایهداری از ترس پیوستن کشورهای مختلف به سوسیالیسم و ترس از دست دادن پایگاههای خود، امتیازات بیشتری به نیروی کار میداد. پس از جنگ جهانی دوم اتحادیههای کارگری و احزاب کمونیست در سراسر جهان آنچنان قدرت گرفتند که بیش از نیمی از جهان را تسخیر کردند و حکومتهای طرفدار کارگر آنچنان رو به افزایش نهادند که باعث ترس و وحشت سرمایهداری و بلوک غرب گردید. هر روز کشورها و مردم جدیدی به سوسیالیسم روی میآوردند و تلاش میکردند تا با دادن امتیازات به کارگران و مزدبگیران و انجام برنامههای رفاه اجتماعی الگوهای سوسیالیستی را پیاده کنند. کشورهای سرمایهداری نیز به اتحادیههای کارگری میدان فعالیت داده و احزاب کارگری با برنامههای رادیکال روز به روز قدرت میگرفتند، در بسیاری از کشورهای سرمایهداری احزاب چپ و طرفدار حقوق کارگران یا قدرت گرفته و یا در قدرت سهیم شدند. اما در انتهای قرن بیستم و به خصوص پس از فروپاشی بلوک سوسیالیسم، دستاوردهای کارگران یکی پس از دیگری مورد تهاجم قرار گرفت. کارگران اغلب کشورها که در پناه مبارزات سراسری موفق شده بودند نظام بیمههای اجتماعی، بازنشستگی، حق مسکن، حق عائلهمندی، بیمه بیکاری و... را به دست آورند، در دو دههی اخیر شاهد تهاجم سرمایه به این دستاوردها بودهاند. امروز در بسیاری از کشورها حقوق بیمهی اجتماعی و خدمات آن که برای کارگران سالها برقرار بوده است مورد تهاجم قرار گرفته و دولتها سعی برآن دارند تا هر چه بیشتر از خدمات عمومی بکاهند و با فشار بیشتر بر دوش کارگران و مزدبگیران، سرمایهها را افزایش داده و دارندگان سرمایه و اقلیتی را در رفاه بیشتر قرار دهند.
هوش هیجانی
دسته بندی | علوم اجتماعی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 539 کیلو بایت |
تعداد صفحات | 67 |
مدیریت دیا عامل انسانی مهم ترین دلیل تحولاتی است که امروز بشر در همه زمینه ها و به هر شکلی در جوامع گوناگون شاهد آن است.
در واقع عامل انسانی است که تقاوت های فاحش امروز زندگی بشر با شرایط گذشته اش را رقم زده است. اگر این عامل از زندگی روزمره حذف شود در واقع توسعه و پیشرفت از زندگی انسان حذف می شود. برای تغییر و حرکت به سوی شرایط بهتر علاوه بر عواملی چون سرمایه مواد اولیه و غیره مهم ترین و اصلی ترین عامل نیروی انسانی است. در واقع ثروت و دارایی هر جامعه ای تنها و تنها نیروی انسانی است. این دیدگاه شاید افراطی به نظر برسد ولی واقعیت های پیشرو در جوامع گوناگوت این امر را ثابت می کند. اگر یک جامعه را با همه امکانات مادی و صروت های بیکران با جامعه ای که از همه این امکانات بی بهره است مقایسه کنیم و مشاهده کنیم که جامعه فاقد ثروت از توان و قدرت بالاتری برخوردار است، تنها عاملی که این مسئله را ایجاد کرده باید عامل انسانی باشد . در زمینه امور اقتصادی و تجاری مانند هم دیگر بخش های اجتماعی عامل انسانی مهم و حیاتی است. هوش هیجانی به نظر می رسد می تواند شکل تکامل یافته ای از توجه به انسان در سازمان باشد و ابزاری نوین و شایسته در دبستان مدیران تجاری و تئوریسن های بازار برای هدایت افراد درون سازمان و مشتریان برون سازمان و تامین رضایت آنها.
(شفقی زاده، سایت: www.mgtsolution.com)
هوش هیجانی:در تجارت وقتی صحبت از هوش به میان می آید معمولاً به یاد نمره های درسی دانشگاه می یفتیم یا تست های هوش آزمون های استخدامی به ذهنمان می رسد اما به تعبیری وسیع تر می توان گفت دو نوع هوش وجود دارد: هوش تحصیلی و هوش هیجانی. با دیدی محدود که تا به حال وجود نداشته است تنها به هوش تحصیلی توجه شده است و اصلاً تنها هوش تحصیلی به رسمین شناخته شده است. هوشی که شاخص وجود آن و شاخص مقدار آن در افراد مختلف نمرات درسی یا نتایج تست های هوش بوده است. آزمون هایی که معمولاً در محیط های بسته و انتزاعی برگذار می شوند و سایر متغیرهای اثر گذار به حداقل رسیده و در واقع متغیرهای محیطی که می توانند اثری سرنوشت ساز در توفیق یا شکست یک کار داشته باشند اثر شان تا حد خنثی پایین آورده می شود. هوش هیجانی بیانگر آن است که در روابط اجتماعی و در بده بستان های روانی و عاطفی در شرایط خاص چه عملی مناسب و چه عملی نامناسب است. یعنی اینکه فرد در شرایط مختلف بتواند امید را در خود همیشه زنده نگه دارد با دیگران همدلی نماید احساسات دیگران را بشنود برای به دست آوردن پاداش بزرگتر، پاداش های کوچک را نادیده انگارد، نگذارد نگرانی قدرت تفکر و استدلال او را مختل نماید، در برابر مشکلات پایداری نماید و در همه حال انگیزه خود را حفظ نماید.
مایر، سالروی و کارسو (1990) برای هوش هیجانی چهار بعد تشخیص داده اند که عبارتند از:
1- شناسایی هیجان ها در خود و دیگران: ضروری ترین توانایی مرتبط با هوش عیجانی این است که از هیجان ها و احساسهای خود آگاه باشد. توانایی خود آگاهی به مدیران اجازه می دهد تا نقاط قوت و ضعف خود را بشناسد و به ارزش خود اعتماد پیدا کنند.
2- کاربرد هیجان ها: کاردبرد هیجان ها، توانایی استفاده از هیجان در کمک به کسب نتایج مطلوب حس مسایل و استفاده از فرصت هاست. این مهارت شامل توانایی مهم همدلی و بینش سازمانی است. مدیرانی که از این توانایی برخوردار اند هیجان ها و احساس های دیگران را بیشتر عملی می سازند تا اینکه آنها را حس کنند. آنان نشان می دهند که مراقب هستند.
3- تونایی درک و فهم هیجان ها: توانایی درک هیجان های پیچیده و آگاهی از علل آنها و چگونگی تغییر هیجان ها از یک حالت به حالت دیگر در درک هیجان ها
می نامند. مدیرانی که از این توانایی برخورداراند، از این مهارت ها در جهت گسترش شور و اشتیاق خود و حل اختلاف ها از طریق شوخی و ابراز مهربانی استفاده می کنند. آنها به کمک این توانایی ها می توانند بفهمند که چه چیزی موجب بر انگیختن یا عدم برانگیختن افراد یا گروه ها می شود.
4- مدیریت هیجان ها: مدیریت هیجان ها، توانایی کنترل و اداره کردن هیجان ها در خود و دیگران است. مدیرانی که این توانایی را دارا هستند اجازه نمی دهند بر خلقی های گاه و بیگاه در طول روز از انها سر بزند.
تحقیق همسر آزاری
دسته بندی | علوم اجتماعی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 27 کیلو بایت |
تعداد صفحات | 25 |
همسر آزاری
همسرآزاری از آسیب های اجتماعی پنهان است که معمولاً در محیط بسته خانه شکل گرفته و سبب عدم اطمینان و از هم گسیختگی کانون خانواده می شود. قربانیان اصلی خشونت در محیط خانواده، در مرحله نخست، زنان و پس از آن کودکان و سالمندان و سرانجام مردان هستند.
همسرآزاری معضلی است که در قرون اخیر بیش از هر زمان دیگری در جوامع مورد توجه و بررسی کارشناسان قرار گرفته و شاید بهترین دلیل برای توجه به این امر، مطرح شدن مسئله حقوق زنان و آگاهی این قشر از حقوق و مزایای خود در برابر همسرانشان است.
مقوله همسرآزاری از جمله اخبار داغی است که اگر هر روز هم در صفحات حوادث روزنامه ها دیده نشود، دست کم هر چند روز یک بار با مطالبی به صورت گزارش یا مقاله های گوناگون به آن پرداخته می شود.
در اینجا کوشیده ایم تا با نگاهی گزارش گونه و تحلیلی این مسئله را مورد بررسی قرار داده و به نکات و راه کارهای تازه ای در این باره اشاره کنیم.
پدیده ای با عنوان آزار همسر و فرزندان مقوله ای است که به طور طبیعی در هر جامعه ای به صورت های گوناگون وجود دارد.
خشونت فیزیکی و بدنی مانند صدمه زدن به اشیای منزل و ضرب و شتم همسر یا خشونت روانی و کلامی مانند تحقیر، بهانه جویی نسبت به چهره و شرایط جسمانی زن و ابراز تنفر نسبت به بستگان وی و همچنین خشونت اجتماعی شامل منع اشتغال و تحصیل، ممنوعیت ارتباط با بستگان حتی به صورت تلفنی که بیشتر در استان های غربی کشور شایع است. خشونت اقتصادی مانند نپرداختن خرجی و در نهایت صدمات و آزارهای جنسی از طریق تحمیل نسبت به همسر و در معرض فحشا و فساد قرار دادن وی به خاطر اعتیاد و غیره، مهم ترین و شایع ترین انواع همسرآزاری مردان نسبت به زنان است.
به طور کلی از هر ۱۰ زن، پنج نفر و از ۱۰ مرد، سه نفر یا بیشتر مورد آزار روحی و جسمی توسط همسر خود قرار می گیرند که آمار آزار جسمی در زنان بیشتر است. برای ریشه یابی چرایی و عوامل موثر در ایجاد و شکل گیری همسرآزاری، ابتدا باید تعریف جامع و مانعی برای آن ارائه داد.
برای همسر آزاری مصادیق بسیاری می توان یافت که نمونه بارز آن علاوه بر آن چه پیش از این نیز گفته شد، ضرب و شتم همسر است.عوامل گوناگونی مانند نوع جامعه پذیری فرد، نحوه پرورش وی، فقر فرهنگی و مسائل اقتصادی در همسرآزاری نقش زیادی دارند.
دکتر محمدرضا شمس انصاری ریشه های همسرآزاری را علاوه بر اختلالات روحی و روانی زوجین، فشارهای محیطی نیز می داند و می گوید: «فشارهای مالی، اقتصادی و اجتماعی و نیز به دلیل این که فرد قادر نیست به خوبی از پس اداره زندگی خود برآید، سبب ایجاد انگیزه برای آزار همسر به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه می شود. اختلالات شخصیتی و زمینه های ژنتیکی هم از دیگر عوامل همسرآزاری است.»
این روان پزشک پزشکی قانونی می افزاید: «گاهی زن و شوهر پیش زمینه ذهنی داشته و تحریک پذیر می شوند و از نظر فکری منتظر جرقه ای برای آزار یکدیگرند. علاوه بر اینها، مهریه های سنگین و بعضاً غیرقابل پرداخت و دخالت اطرافیان نیز به این امر دامن می زند.»
دکتر شمس انصاری عدم علاقه و وابستگی زوجین به هم را نیز یکی دیگر از این عوامل می داند. وی بر این باور است که آزار همسر لزوماً آگاهانه صورت نمی گیرد و ادامه می دهد: «در بیشتر مواقع فرد نمی داند که حرکات و رفتارش برای طرف مقابل آزاردهنده است. از سویی هم مشاهده کتک ها، ناسزاها و رفتارهای ناشایست در خانواده و نیز داشتن افکار خرافی و نادرست از جمله شک به همسر و ترس از خیانت وی در خانواده، سبب نقش بستن این عوامل در ضمیر ناخودآگاه فرد و تأثیر در زندگی وی می شود.»پژوهشگران نیز بر این باورند که در حقیقت، ریشه همسرآزاری تک علتی نبوده و عوامل بسیاری به ویژه اعتیاد و الکلیسم با آن رابطه ای نزدیک دارند.
نیهیلیسم (پوچ گرایی)
دسته بندی | علوم اجتماعی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 29 کیلو بایت |
تعداد صفحات | 25 |
مقدمه :
هیچ انگاری بر در می کوبد! این معضل و بیماری قرن بیست و یک ویروسی مهلک و شفا بخش است که میهمان بشر معاصر شده ! انسانی که بر هر دری می کوبد برای ذره ای معنویت و تخلیه روح و روان خویش !
باری این جملات بالا از بزرگترین فیلسوف معاصر [ فردریش نیچه ] است که در عنفوان جوانی در کتاب [انسان عاصی] نوشته شد و به خاطر نوشتن همین کتاب برای تمام عمر از تدریس و آموزش در تمامی دانشگاه ها و موئسسات آموزشی محروم شد! این کتاب در واقع راه گشایی است بر بحث مورد نظر که در کتاب های دیگر این فیلسوف آلمانی تبار ریشه دوانید . کتاب هایی نظیر : [ چنین گفت زرتشت ] و
[ انسان همیشه انسان ] و [ اراده قدرت ] که از کتاب های بسیار مهم این فیلسوف بزرگ می باشد و در بسیاری از کشورها این سه کتاب ترجمه شده است. لازم به ذکر است کتاب های این نویسنده در هر کجای دنیا به همراه سانسور چاپ و ارائه می گردد و در بسیاری از جوامع ا صلا ممنوع هستند و اگر در جایی خرید و فروش و یا ترجمه شود جرم محسوب شده و عواقب سنگینی را در بر دارد. . .
و اما پوچ گرایی . . . نویسنده از این امر به عنوان بیماری و ویروس مهلکی سخن گفته و در پس تعریف خود آن را شفا بخش می خواند ! و این جمله خود را بسیار پیچیده و حتی متناقض می کند. اما اگر به تفسیر و بررسی این سخ بر آییم نتیجه معکوس می گیریم. نیچه از هیچ انگاری به عنوان معضل انسان معاصر و بیماری عصر سخن گفته است که برای [ اکثریت ] معضل و بیماری و برای [ اقلیت ] شفا و به نوعی نجات محسوب می گردد ! اما این اکثریت و اقلیت چه کسانی هستند و منظور ا ز این دو واژه ای که در این تعریف به کار می برد چیست ؟ آیا اکثریت غیر از عموم جامعه و مردم عادی می باشند ؟ آیا این گونه افراد اکثریت یک اجتماع را تشکیل نمی دهند ؟ همیشه افکار عمومی و فرهنگ عامه اکثریت تعداد بیشتری را به خود اختصاص داده است و با این فکر غلط و نا صحیح که آنچه اکثریت آن را می پذیرد درست است قشر روشنفکر که اغلب در اقلیت هستند را با این حربه ی پوچ محکوم می کنند! همیشه و در هر زمان [ گالیله ] و [ ونگوگ ] وجود داشته حال آنکه قدرت در دست عوامیون و قشر کور و کوته فکر جامعه بوده است.
نهیلیسم (Nihilism)چیست؟
نیهیلیسم یا هیچ انگاری، این اصطلاح از واژه «نیهیل» در زبان لاتین، به معنای هیچ آمده است. نیهیلیسم نظریه و مکتبی فلسفیست که منکر هر نوع ارزش اخلاقی و مبلغِ شکاکیتِ مطلق و نفی «وجود» است. گروهی از آنارشیستهای قرن نوزدهم روسیه را نیز نیهیلیست خواندهاند. اول بار تورگنف (Turgenev)، نویسنده روس، در داستان پدران و پسران (1862) این عنوان را برای این گروه به کار برد، تورگنف این عنوان را برای آن گروه از روشنفکران روس به کار برد که از کندگامیِ اصلاحات سرخورده بودند و از ایمانِ پیشینیانِ خود به لیبرالیسم دست برداشته و هوادار نابود کردن نظام موجود با هر وسیله بودند.
مهمترین نظریه پردازان این گروه در روسیه د. ای. پیسارف (D. I Pisarev، 1840 – 68) بود که در رمان تورگنف به نام بازارف تصویر شده است. وی عنوان نیهیلیست را با افتخار پذریفت و در میان آنارشیستها میخائیل باکونین (1814-76) بود که گفتهاند نه تنها نظام قانونی بلکه هر گونه نظامی را رد میکرد، حتا نظام دیکتاتوری انقلابی را؛ و رستگاری را در برافکندن نظام جامعهی موجود میدید. ایدئولوژی او سه اصل داشت:
آنارشیسمِ نهیلیست هرچند در کشورهای واپس ماندهای که قشر دهقانی سرکوفته داشتند (مانند روسیه، ایتالیا، اسپانیا) نفوذ کرد، ولی بطور کلی در جریان تطور فلسفی و سیاسی آنارشیسم، که با پرودون آغاز شد و کروپاکتین آن را از سر گرفت، انحرافی شمرده میشود. این عنوان بعدها برای جنبشهای تندروِ گوناگون در خارج از روسیه به کار رفت، چنانکه پیروزی نازیسم در آلمان «انقلاب نهیلیسم» نامیده شد. و در روزگار ما برخی تندورانِ چپ نو را نیهیلیست نامیدهاند.
در ایران شاید بتوان گفت که پس از فشل شدن جنبش دوم خرداد – که انگیزههای اصلاح طلبی لیبرال داشت – این واژه برای آن دسته از اصلاح طلبانی که از اصلاح گام به گام حکومتی نومید شدهاند و خواستار براندازی نظام اند و یا هرگونه تلاش قانونی مانند شرکت در انتخابات را تحریم میکنند، قابل اطلاق است.
اصولا آنارشیسم در زمانههایی که یاس و نومیدی از تغییر ایجاد میگردد، مستعد گشترش است و نهیلیسم نیز اغلب در میان آزادیخواهانِ اصلاح طلب که دچار یاس از رفرم شدهاند، استعداد رشد بالایی را دارد، بخصوص در کشورهای توسعه نیافته که طبقه متوسط قدرت مند و جامعه مدنی منسجمی ندارند.
در حال حاضر جدای از اصلاح طلبانِ نهیلیست، گروهی از چپ گرایان نو یا به اصطلاح نئومارکسیستها که خارج از حاکمیت نظام هستند نیز به نیهیلیسم مبتلااند و عدهای معتقدند اغلب اپوزیسیون نظام این خصلت را یافتهاند و خیلیها نیز از گسترش نیهیلیسم در لایههای مختلف جامعه ایران ابراز نگرانی میکنند چراکه معتقدند نیهیلیسم جامعه را از درون میپُکاند و پوچ گرایی انگیزهها را برای مبارزه مدنی و تلاش برای اصلاح گام به گام و یا تدریجی نظام در بلند مدت را فشل میسازد.
عدهای نیز اعتقاد دارند که «دولتِ نهم» به این دلیل پدیدار گشت که اصلاح طلبی ایرانی به بیماری نیهیلیسم مبتلا گشته بود و در دل چنین موجودی را پروراند، این دسته معتقدند که تا اصلاح طلبان از نیهیلیسم به عملگرایی رئال (واقعگرا) یا آیدهالیسم عملگرا تغییر ماهیت ندهد و اصلاح طلبان نتوانند خودشان را بازسازی کنند و از نیهیلیسم خروج کنند، هرگونه تلاش برای بدست گرفتن قدرت از سوی آنها بیحاصل است و عامل بازتولید شدیدتر اقتدارگرایی خواهند شد.
صاحبان این ایده، معتقدند که عدم وجود یک رهبری سیاسی مقتدر در میان اصلاح طلبان، یک برنامه ریزی عملگرایانه (نه آرمان گرایانه) و اراده جمعی اصلاح طلبان به تغییر و بازسازی درونی، نیهیلیسم موجود را تشدیدتر خواهد کرد و طرفداران اصلاحات را از آنها و صندوقهای رای نومید میگرداند، خیلیها به جدا شدن دانشجویان لیبرال از اصلاح طلبان، چاق شدن طیفِ تحریمیها و افزایش روند مشارکت نکردن در انتخاباتهای اخیر استناد میکنند و این را نشانی از نیهیلیسم موجود در میان اصلاح طلبان و طبقه متوسط حامیشان میدانند.
نگارنده معتقد است که در صورت تداوم این روند و افزودهشدن بر جمعیت نیهیلیست ایرانی، میتوانیم شاهد بر آمدن جنبشهای آنارشیستی خشن، انقلابی گری برانداز و تفکرات فوق رادیکالِ براندازانه در آینده باشیم و حتی در درجهای شدیدتر این نهیلیسم میتواند در بلند مدت یک اقتدارگرایی پوپولیستی دیگر را که ممکن است نه تنها اصولگرا نباشد بلکه دارای خصلتهای ضد مذهبی نیز باشد را بازتولید بکند. لیکن این احتمال نیز وجود دارد که از خاکسترِ پوچگرایی رفرمیستی در ایران، ققنونسهایی عملگرا و دارای برنامه و اصول مشخص بلند بشوند و بتوانند با بازسازی اصلاح طلبی، معانی جدیدی از این جنبش را برجسته سازند.
به نظر میرسد این مهم هم به اراده جمعی اصلاح طلبان و هم نرمش اصولگرایان و نظام بستگی خواهد داشت.
از نظر نگارنده روی آوردن اصلاح طلبان به گزینههای همچون رئیس جمهور سابق سید محمد خاتمی و یا حتی میر حسین موسوی برای انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز ناشی از همین نیهیلیسمی است که اصلاح طلبان را در خلاء و یاسی پوچ فروبرده است که آنها را ذاتا از نظر روانی وادار میکند با فرار به عقب و بلند کردن نمادهای گذشته، احساس اطمینان بنفس درونی را در خودشان بازسازی کنند، چراکه یاس از پیروزی آنها را ذاتا به سمت گزینههایی سوق میدهد که از نظر روانی احتمال پیروزیشان بالاست. این یک عامل کلیدی در تحلیل جرایان اصلاح طلبی کشور است، چراکه تا اصلاح طلبان دست به نوگرایی و پلاریزاسیون درونی نزنند و گفتمان اصلاح طلبی نویی که متضمن برنامهای بلند مدت برای اصلاح کشور و توسعه ایران باشد را تولید نکنند، این فرار به عقب و تمایل به تکرار گذشته طبیعی خواهد بود و برای ما به عنوان یک شاخص تعیین خواهد کرد که آیا اصلاح طلبان، اصلاح درونی کردهاند یا خیر؛ اصلاح را از خود شروع نکرده دوباره قصد اصلاحی بیهدف و برنامه از بیروناند.